به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «فروپاشی اتحاد شوروی» با ویرایش مایرا ایمل و ترجمه فاطمه شاداب بهتازگی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب دهمینعنوان از مجموعه «چشماندازهایی از تاریخ معاصر جهان» است که اینناشر ترجمه آن را منتشر میکند و نسخه اصلیاش سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات بهشت سبز (Greenhaven press) منتشر شده است.
مجموعهکتابهای «چشماندازهایی از تاریخ معاصر جهان» رویدادهای تاریخی دنیا را از قرن بیستم به بعد با ارائه تحلیل و از دیدگاههای مختلف بررسی میکنند. کتابهای اینمجموعه به گفته دستاندرکاران تولیدشان، به دانشآموزان، دانشجویان و علاقهمندان، گزیدهای از رویدادهای مهم تاریخ را ارائه میکنند که پیشتر منتشر شدهاند اما اینبار پوششی بینالمللی از آن به دست میدهند. اینکتاب برای طیف وسیعی از مخاطبان طراحی شدهاند؛ کسانی که میخواهند نهتنها درباره تاریخ بلکه درباره رویدادهای جاری، سیاست، حکومت، روابط بینالمللی و جامعهشناسی بیشتر بدانند.
«چرنوبیل»، «انقلاب بلشویکی»، «تصفیههای گسترده استالینی»، «بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی»، «جنبش دانشجویی دهه ۱۹۶۰»، «جنگ خلیجفارس»، «فوکوشیما»، «انقلاب کوبا» و «واترگیت» نُهکتابی هستند که پیشتر در قالب اینمجموعه ترجمه و منتشر شدهاند.
بحث فروپاشی اتحاد شوروی را میتوان از اینجا شروع کرد که ولادیمیر لنین کمونیست و بلشویکی که بهعنوان اولین رهبر اتحاد شوروی شناخته میشود، میگفت با پیادهکردن قوانین کمونیستی، ملیگرایی از بین میرود و ملت یکپارچه شوروی ظهور میکند. اما در دهه ١٩٨٠ و سالهای ١٩٩٠ و ١٩٩١ ملیت و ملیگرایی مهمترین چالشی بود که میخائیل گورباچف آخرین رهبر شوروی با آنها مواجه بود.
پس از انقلاب سال ١٩١٧ روسیه و برچیدهشدن حکومت تزارها، موضوع اقوام در اتحاد شوروی حقیقتی ناخوشایند بود که در پَسِ پرده افسانه اتحاد ١٥ جمهوری و ١٠٠ قوم تحت لوای ایدئولوژی کمونیستی قرار داشت. در آنساختار کمونیستی مورد نظر لنین، آنچه باعث اتحاد ازبکها، تاجیکها، آذریها، اوکراینیها، گرجیها، استونیاییها، لتونیاییها و گروههای متعدد قومی دیگر میشد، منفعت مشترک نبود بلکه یکفلسفه سیاسی بود که به آنها تحمیل شده بود. اینفلسفه در زمان گورباچف، بیش از هر زمان دیگر کمرنگ و ضعیف شده بود. همزمان، رؤیای قدیمی برخورداری از آزادی و دشمنیهایی که از پیش بین ادیان و گروههای قومی مختلف وجود داشت، جایگزین اینفلسفه شده بود.
کتاب «فروپاشی اتحاد شوروی» هم مانند دیگر عناوین «چشماندازهایی از تاریخ معاصر جهان»، دارای ۳ بخش اصلی است که در بخش اول زمینههای تاریخی ماجرا، در بخش دوم مباحث پیرامون و در بخش سوم هم روایتهای شخصی از ماجرا مرور میشوند. به اینترتیب بخش اول کتاب «فروپاشی شوروی»، زمینه تاریخی فروپاشی اتحاد شوروی است که ۶ دیدگاه یا مقاله را در برمیگیرد. اینمقالات از اینقرارند:
«دیدگاه اول: مروری بر ظهور و سقوط اتحاد شوروی»، «دیدگاه دوم: حیات و مرگ یک کودتا»، «دیدگاه سوم: روسیه، اوکراین و بلاروس انحلال اتحاد شوروی را اعلام میکنند»، «دیدگاه چهارم: استعفای میخائیل گورباچف از مقام ریاستجمهوری اتحاد شوروی»، «دیدگاه پنجم: ریشهیابی فروپاشی اتحاد شوروی» و «دیدگاه ششم: آمریکا از تشکیل کشورهای مستقل همسود استقبال میکند».
دومینبخش با عنوان «مباحث پیرامون فروپاشی اتحاد شوروی» دربرگیرنده ۱۲ مقاله و دیدگاه است که به اینترتیب هستند:
«دیدگاه اول: پرسترویکا به عنوان برنامه نوسازی اقتصادی شکست خورد»، «دیدگاه دوم: پرسترویکا ناکامی محض نبود»، «دیدگاه سوم: اصلاحات گورباچف باعث فروپاشی اتحاد شوروی شد»، «دیدگاه چهارم: کودتای ۱۹۹۱ شکستی تمامعیار بود»، «دیدگاه پنجم: رای مردم شوروی نتوانست اتحاد را حفظ کند»، «دیدگاه ششم: استقلال روسیه اتحاد شوروی را نابود کرد»، «دیدگاه هفتم: اهداف سیاسی و منافع شخصی اتحاد شوروی را به نابودی کشاند»، «دیدگاه هشتم: جهان خارج در فروپاشی اتحاد شوروی نقش داشت»، «دیدگاه نهم: جنگ افغانستان نقش عمدهای در فروپاشی اتحاد شوروی داشت»، «دیدگاه دهم: فشار آمریکاییها و غرب عامل فروپاشی اتحاد شوروی نبود»، «دیدگاه یازدهم: اتحادیه کشورهای مستقل همسود ممکن است متلاشی شود» و «دیدگاه دوازدهم: اتحادیه کشورهای مستقل همسود ممکن است مدتی دوام بیاورد».
سومینبخش کتاب پیشرو هم با عنوان «روایتهای شخصی»، ۵ دیدگاه را با تیترهای «دیدگاه اول: نوجوانی اهل مسکو از پرسترویکا و گلاسنوست میگوید»، «دیدگاه دوم: مشارکت استاد دانشگاه مسکو در کودتا»، «دیدگاه سوم: روایت آذربایجانیها از روز فروپاشی شوروی»، «دیدگاه چهارم: دانشجویی جوان از زندگی در روسیه جدید میگوید» و «دیدگاه پنجم: نوجوانان نسل دوران کشورهای مستقل همسود از اتحاد شوروی میگویند» شامل میشود.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
چند روز پیش، بالگردها در آسمان مسکو چرخ میزدند. شب کودتا مصادف با روز نیروی هوایی شوروی بود و اینتحرکات عجیب به نظر نمیرسید. اما خبر غیرمنتظره این بود که صبح دوشنبه ۱۹ اوت اعلام شد میخائیل گورباچف رئیسجمهور شوروی که برای تعطیلات در کریمه به سر میبرد «بیمار» شده و دیگر قادر به انجام دادن وظایفش نیست و به همیندلیل معاون رئیسجمهور جانشین او خواهد شد.
وقوع کودتا قابل پیشبینی بود، حتی آلکساندر یاکولف _ مشاور پیشین رئیسجمهور که روز ۱۶ اوت از حزب کمونیست استعفا داده بود _ در مورد وقوع «کودتای استالینیستی» از سوی حزب هشدار داده بود.
کودتای نامشروع
او تصور اشتباهی در مورد حزب داشت. کودتاگران وضعیت اضطراری اعلام کرده بودند. کودتاگران عبارت بودند از نخستوزیر، روسای هر سه سرویس امنیتی (وزارت دفاع، کاگب، وزارت کشور) و نمایندگانی از «مجتمعهای نظامی _ صنعتی» زیرا بخش عمدهای از اقتصاد در کنترل نیروهای مسلح بود. گنادی یانایف، معاون شورشی رئیسجمهور، تلاش میکرد تا آن را روندی عادی و مطابق قانون اساسی نشان دهد که به علت بیماری رئیسجمهور صورت گرفته است. اما کودتا به هیچوجه با قانون اساسی همخوانی نداشت.
زمانبندی کودتا اهداف آن را مشخص کرد. همان دوشنبه، آقای گورباچف میبایست به مسکو بازمیگشت تا روز بعد پیمان جدید اتحاد را امضا کند. طبق اینپیمان تقریبا تمام قدرت دولت مرکزی به جمهوریها اعطا میشد و آنها به عنوان «کشورهای مستقل» شناخته میشدند. اولین فرمان کودتاگران این بود که قانون اساسی اتحاد شوروی بر قوانین جمهوریها ارجحیت دارد و تصمیم کمیته اضطراری برای تمام جمهوریها لازمالاجراست.
اینکتاب با ۱۸۳ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما